نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد

بی بهانه

تبسم بی بهانه ام

در مقابل نگاه های سرکش ات رنگ می بازد

آینه واسطه ای می شود

در راستای باهم بودن نگاه هایمان

اما چه کنم که دستانی خالی از امید

راهنمای جاده زندگی ام شده

تا حتی حضور نگاهت هم

نتواند بهانه ای برای بودنم شود

ومن همچنان

بی بهانه نفس می کشم..!

زن

همیشه این سوال ذهن مرا دربرمیگیرد
که چرا؟
اعتماد نگاه دیگران به تن یک زن ختم میشود؟!
مگر زن خلاصه شده در همین یک بدن؟!
کاش او را برای مهربانی قلبش میخواستی...
نه آنکه فقط شب را با تو سرکند!!!
تو!
تمام قلب این زن را تسخیر کردی...
ولی فقط پیچ و تاب تنش زیباست؟!
چرا لبخندش را نمیبینی که
از سردی نگاهت بر روی لبانش یخ زده است...!!!

خداوندا

خداوندا
تمام حرفــــــهای جهان یک طرف
این راز یک طرف . . .
آیات شما
چقدر شبیه
لبخند اوست.

اینروزها

این روزها
صدای ثانیه ثانیه
فراموش شدنم را
می شنوم ...

دوستت دارم

اکـنــون اگــرچــه در کــنـارم نـیـســتـی


امــا بــه حـجــم تـمــام سـکــوتـی کـه در قـلـبــم گـذاشـتــی

دوسـتـت دارم

نذر




بـــــــــه تـــــــــو ســــــــوگنــــد و بـــــه نـــــذر گل ســرخ
و بــــــه پـــــــروانــــــه کــــــه در عشــــــق فنـــا میگردد،
زنـــــــــــدگی زیبــــــــــا نیـــــست آنـچه زیــــباست تویی
یــــــادمـــــــان باشــــــد از ایـــــــن غـــمکده روزی برویم،
تـــــا کســـــــی عــــــــــطر تــــــــــو را حــــــس نــــــکند
و نـــــــدزدنـــــد تـــــــو را از مـــــنــــــو من هیــــــچ شوم،


مواظب دلت باش

دلت را به هر کسی نسپار
این روزها برخی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند . . .

دلتنگم

دلتنگم!!

بــرای کسـی کـه مدتهـاســت ....

بــی آن کـه باشــد ....

هــر لحـظــه ....

زنــدگــی اش کـــرده ام !
بــدهــکاری بــه مــن....
بــه تــمام "دوســتت دارم" هــایــی که گــفتم ,
و تــو نــشنــیده گــرفتــی ...

سکوت

چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم

آمدنت را سکوت کردم.

داشتنت را سکوت کردم.

رفتنت را سکوت کردم.

انتظار بازگشتت را هم.....

حالا نوبت توست...

باید در سکوت به تماشا بنشینی

سوختنم را