نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد

برای خودت زندگی کن

برای خودت زندگی کن،



کسی‌ که ترا دوست داشته باشد،



با تو میماند،



برای داشتنت می‌جنگد...



اما اگر دوست نداشته باشد،



به هر بهانه‌‌یی میرود...!


عشق



بهونه که می گیره


نق که میزنه


بی حوصله که میشه


یعنی دل تنـــگه


قهر که می کنه


لوس که میشه


یعنی بی تابه


یعنی کم دارتت


به همین سادگی!!!


زیاد پیچیده نیست


فهمیدنِ حالِ زنی که عــاشق شده... .

... .



سخته ..





فراموش کردن کسی





که با او





همه چیز و همه کس را فراموش می‌کردم...

خسته ام...

خسته ام...


اما تحمل می کنم....


خدایا روزگارت با من واحساسم بد کرد... .




حقیقت تلخ

وقتی دیر رسیدم با دیگری دیدمت


فهمیدم گاهی


نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است


... .


روزی که برای اولین بار


تو را خواهم بوسید


یادت باشد


کارِ ناتمامی نداشته باشی


یادت باشد


حرفهای آخرت را


به خودت


و همه


گفته باشی


فکرِ برگشتن


به روزهای قبل از بوسیدنم را


از سَرَت بیرون کن


تو


در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری


که شباهتی به خیابان های شهر ندارد


با تردید


بی تردید


کم می آوری

زن

تفاوت انسان و زن


پله ای ست


که از همه طرف به یک جا ختم می شود


به سمت حقارت


تفاوت انسان و مرد


پله ای ست


با جهت نمایی که ظاهرا رو به بالاست


اما از کار افتاده


به سمت اثبات زور

تنهایی


تلخ است ،


همه فکر کنند سرت شلوغ است ،


و تنها خودت بدانی چقدر


تنـــهایی ... .

خیالت راحت

قول داده اَم…


گاهـــی...


هَر اَز گاهـــی...


فانـــوس یادَت را...


میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم...


خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛


هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره...


میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم...


اَما بـه هیچ سِتاره‌ی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…


خیالَت راحَت !

انگشت نما

انگشت نمای مردم شهر شده ام...


شیرین ندیده اند...


که تیشه به دست بگیرد...


و به سمت بیستون برود... .