I♥U ㋡ I♥U ㋡ I♥U ㋡ I♥U ㋡
خداحافظ عزیز من حلالم کن زمین گیرم/ نمیدانم چه تاریخی ولی یک روز میمیرم/ نمی خواهم دلت تنگ غروب خسته ام باشد/ اگر حتی جوان مردم بگو پیش خودت پیرم/ حلالم کن اگر روزی شبی یکوقت ناغافل/ تو را رنجانده ام از خود نگو که از تو دلگیرم/ چه شبهایی که عشق تو نمک پاشیده بر زخمم/ من از غریبی ها ، از عشق از زندگی سیرم/ اگر مردم شدم یک روح سرگردان و آواره/ غروب هرشب جمعه سراغی از تو میگیرم/ شدم لیلی نمیدانم تو هم مجنون من هستی/ سکوتی تلخ .... میدانم جوابم را نمیگیرم/ یقین دارم وفاداری ولی باز من میترسم/ از اینکه ناگهان روزی بگویی از تو هم سیرم/ خداحافظ نگاهم کن همین یک لحظه آخر/ نمی دانم چه تاریخی ولی من بی تو میمیرم.....
ادامه...
من دلم تنگ می شود
برای تو
برای هرآنچه که تکانم می دهد
تـــــا تــامل خـــویش
بـــــــرای خاطراتمان
چیزهایی که تو، توهم می خوانیشان
دلــم کــه تنـــگ می شــود
پای لحظه های خالی از تو
بــساط اشک پهن می کــنم
گوش خیالم را به گذشته می چسبانم
صدایت را از امواج پراکندهی زمان جمع می کنم
پژواک صدایت بر دیوار ذهن می کوبد
پر از آواز می شوم از تو
مگرغیر از این است
که توهم هم وجود دارد؟
باشد ...
به خودم دروغ نمی گویم!
اما به حقیقت دقایق پریشان عاشقی سوگند
دلم برای این توهم تنگ می شود
جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند ،
و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند .
اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد .
جهانگرد پرسید : لوازم منزلتان کجاست ؟
زاهد گفت : مال تو کجاست ؟
جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم ...
زاهد گفت : من هم ... !
...
سوگند را ساختیم تا سوگند یاد کنیم که عاشق بمانیم ....
با سوگند شروع می کنیم، با امید ادامه می دهیم
و آرزو داریم با وصال ختم شود ....
سوگند می خوریم به زیبایی عشق پاک
که دل از هم نگیریم،
که لحظه ای از یاد یکدیگر غافل نشویم،
که برای هم باشیم و به یاد هم،
که دوست داشتن را از یاد نبرده
و با آمدن هر سپیده و شروع هر روز
به یاد یکدیگر چشم به جهان بگشاییم ....
و در آخر سوگند به عشق که در غم و شادی
با هم باشیم و شریک هم ...