نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد

ترس

قبل تو

از عشق میترســــــــیدم ...


حـــال


از روزی که بـــــــی عشق تو به سر شود میترســم... .

درد

دردنـــــاک اســـــت

دوســـــتـَش بـداری


و گمـــــان کنی دوســـــتـَت دارد


حــــال آن کـِه


او یــِگــانه هـَســــتی تو باشـَـد


و تـــــو


یـــِــکی از هــزاران لــــــذت او …

اشک

مـــــــــن از زنــــدگــــانـــــــــی آمـــوخـتـم چـگـــــــــونـــه


اشـــــک ریـخـتـــــــن را؛



ولــــــــی اشـکـهـــــــــایــــم نـیـامـــوخـــت



چـگــــــــــونـه زنـدگـــــــــی کـــــــردن را... .


کاش میشد



کاش می شد بی آن که کسی بداند


یک روز به روزهای هفته اضافه کنیم


برای با هم بودن!!

تا ابد در دل من میمانی

کوله بار سفرت رفت و نگاهم را برد

نه تو دیگر هستی


نه نگاهی که در آن دلخوشی ام سبز شود


سایه می داند که به دنبال نگاهت همچو ابر سر گردانم


هیچکس گمشده ام را نشناخت


تابش رایحه ای خبر آورد کسی در راه است


چشمی از درد دلم آگاه است


تو مرا می فهمی


من تو را می خواهم


و همین ساده ترین قصه ی یک انسان است


تو مرا می خوانی


من تو را ناب ترین شعر زمان می خوانم


و تو هم می دانی


تا ابد در دل من میمانی



گریز

لایه های نرم ماسه زار های به سنگ نشسته را گریزی نیست

وقتی که دریا خشکیده باشد


وقتی به خویشتن آلوده ایم دست هایمان را !!


موج میزند تاریکی در پژواک نبودنت


بس کن اینهمه نیامدن را


من از تکرار تو آب می شود


وقتی که نفس نفس میزند پیراهنت


از پیچ و تاب های نرم نسیم


من از نسل پاییزم

اینجا به وقتــــــ باران است

و همه چیز رنگــــــ خدا را دارد


من از نســـــل پاییــز


وبه رسمـــ هــوای پاییزمـــــ


با چتـــری بسته


زیر این سقفــــــ خــــدا


حریــص بارانمــــ ...



دلتنگم


می دانی واحد دلتنگی چیست؟

.

.

.

.

بغل است

هزار بغل دلتنگتم........

عشق من


خطهایی که کف دستم کشیدی را فالگیر دید،

آنهایی که تمام شده اند تویی،

آنهایی که بی وقفه ادامه دارد عشق من است!

مهربانی تا کی؟

مهربانی تا کی؟


بگذار سخت باشم وسرد !!!


باران که بارید ....


چتر بگیرم وچکمه.....


خورشید که تابید....


پنجره بندم وتاریک...


اشک که آمد ....


دستمالی بردارم وخشک


او که رفت .....


نیشخندی بزنم وسوت..