ارام و بی صدا قدم در جاده بی انتهای سرنوشت
مقصدی در نظر نیست جز دور شدن از این خاک غریب
در نگاه جز غروبی تلخ و سیه نیست
در انتظاری بی غروب
و... .
ارام و بی صدا قدم در جاده بی انتهای سرنوشت
مقصدی در نظر نیست جز دور شدن از این خاک غریب
در نگاه جز غروبی تلخ و سیه نیست
در انتظاری بی غروب
و... .
هیچ انتظاری ازکسی ندارم
هیچی برایم مهم نیست
این نشان دهنده قدرت من نیست!
مسئله ، خستگی از اعتمادهای شکسته است ... .
ﺩﺭ ﻣﺮﺩ ﻫﺎ ﺣﺴﻲ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻣﻴﺬﺍﺭﻥ ” ﻏﻴﺮﺕ “
ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺣﺲ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻣﻴﮕﻦ “ﺣﺴﺎﺩﺕ “
ﺍﻣﺎ
ﻣﻦ ﺑﻪ ﻫﺮﺩﻭﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﻢ ” ﻋﺸـــــــــــﻖ “
ﺗﺎ ﻋﺎﺷــــــــــــﻕ ﻧﺒﺎﺷﻲ
نه غیرتی میشی نه حـســود!!!
ﬤِلمــــ کمـے خـُﬤا مـے خواهَــﬤ ...
کمـے سُکوت..
کمـے آخرَت ...
ﬤِلمـــــــــ ﬤِلــــــــــ بریــﬤَن مـے خواهَــﬤ ...
کمـے اَشک ..
کمـے بُهت ..
کمـے آغوش ِ آسمانـے ...
کمـے ﬤور شدن از این آﬤمها
کمـے رســیـــــﬤَن به خـُﬤا
شاعرها " هجران " می کشند
نقاشها " تابلو"
زندانی ها "تنهایی"
مریضها "درد "
بچه ها "قد"
و من برای کشیدن "نفسهای تو" را انتخاب کردم
من برای نفس کشیدن " هوای تو " را انتخاب کردم
ایـטּ چرنـכیـاتـے ڪــہ مـے نـویســم
و ڪسـے نمیـخـوانـכشـاטּ
همـہ شـاטּ براے ِ روز ِمـبـاכاسـت !
وقـتـے بـیـایـے ایـטּ هــا را مـیـگـذارم جـلویـت ،
تــا بـכانـے ڪـہ چـہ مـے گـذشـت وقـتـے نبـوכے ...
تـا بـبـیـنـے چـہ بـے بـهـانـہ
تـو را مـرور میـڪـرכم ...
نمـــی خواهَمـ ـــ عـــاشقـ ـــانه هــایَــم مال ِ دیگـــری بــاشَد ...
وقتـــی قَلبــمـ ــــ بی تــآبــــ ِ تـوستــــ ـــــ !
تو را آرزو نخواهم کرد ،
هیچ وقت !
تو را لحظه ای خواهم پذیرفت
که خودت بیایی ،
با دل خود
نه با آرزوی من.....