شعرهای مرا
کسی میفهمد که
سالیان سال
جز شبحی از خودش
در آینه چیز دیگری ندیده است
مے دانم !
آخر یک روز ...
خسته مے شود از نیامدنش !
شوخے که نیست !
مگر آدم ...
چقدر مے تواند نیاید !!
سلام
به تماشا دعوت شده ایم
عظمت سفره ی آسمان را دیدیم
ولی بد، بد شده ایم
"کوتاهترین مسیر تا مقصد راه راست است" را دیدیم
ولی بیرون از خط شده ایم
به تماشا و تدبر در زمین و آسمان ها دعوت شده ایم
اما ...
نِقِ بی خود می زنیم!؟ یا با همه لج شده ایم!؟
"سما سمین"
"سما سمین"
خدایاااا....
یه بر به این زندگیمون بزن شاید...
دو تا حکم افتاد دستمون که هر ...
نامردی اسش رو به رخ ما نکشه!!!
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند..
عاشق که شدی کوچ میکنند
میان مرغان مهاجـــــر ٫
آنکه در انتهاست شاید ضعیف ترین باشد
امـــا ....
او دلبسته تریــن است ....!!!!
آدمـیــزاد....
غـُــرورَش را خیلـی دوستـــــ دارد،
اگـر داشتــه بـاشــد،
آن را از او نگیـــریــد...
حتــّی بـه امانتـــ نبــریـــد...
ضــربــهای هــم نَـزَنـیــدش،
چــه رسـَـد به شـکسـتـَـن یـا لـِـه کــردن!
آدمـــی غـُــرورَش را خیلـی زیــاد، شـایــد بیـشتـَـر از تــمـام ِ
داشـتـههـایـَش، دوستـــ مـیدارد؛
حـالـا ببیــن اگــر خــودَش، غــرورَش را بــه خـاطــر ِ تـ ღــو، نـادیـده بگیــرد، چـه قــَدر دوستتــــ دارد!
و ایـــن را بــفـهـم … .