نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد

ارزش

زمانی حرف بزن که؛

ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشد؛

و زمانی دوست انتخاب کن که؛

ارزش دوستت بیشتر از تنهای
یت باشد ...!

u4851_Montakhab_060.jpg

اگر... .

برای خودت زندگی کن،

کسی که ترا دوست داشته باشد، با تو میماند


برای داشتنت می جنگد….


اما اگر دوست نداشته باشد، به بهانه می میرود…


یادگاری

ببیـــــــن

من هم

مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها

از تو یـــــادگاری دارم

ولــــی

یــــادگـــاری من

با بقیه فــــرق دارد

یــــــادگــــــاری مــــن

از تو

ســــینه ای پر از درد اســـــت ...


دلم

گـــ ــاهــــی...

دلم بــرای زمـــ ـانی...


کــه نمیشناختمت تنــــــ ــــــگ می شود... .


عادت... .

خیلی سخته که دلت بودنشو بخواد...


اما مجبور باشی به نبودنش عادت کنی....!!!!


عــــــاشـــــــــقانه هــــــا


تو را به دادگاه خواهند کشید!!


شاید به حبس ابد محکوم شوی!!


جزییات جنایتت معلوم نیست؛


امّا اثر انگشتت را روی قلبی شکسته یافته اند...



یـــه زمـونــه ای شـــده


کـه اگـه بـرای عشــقـت کــــوهــم بکنی


مــی ذارن بــه پــای کـنــــــه

بــودنـت....!!!؟



من به مــــردی وفا نمــــودم و او با نامردی پشــت پا زد


به عشــــق و امیدم


هــــر چه دادم به او حلالـــش باد


غیر از آن دل که مفــت بخشــیدم . . .



میگویند یک روزی هست ..


که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...


و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!


فقط نمیدانم ....


تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟!



به تو عادت دارم


مثل پروانه به آتش


مثل عابد به عبادت


و تو هر لحظه که از من دوری


من به ویرانگری فاصله می اندیشم


در کتاب احساس،


واژه فاصله یک فاجعه معنا شده است


تو توانایی آن را داری که به این


فاجعه پایان بخشی....



این جماعت می گفتن


اشک هایت را


خرج رفتنش نکن


راست می گفتن


بی من


تو


مفت هم نمی ارزی



گاهگاهی که به یادت غزلی می خوانم ،


اشک مهمان دلم می گردد


سفرش از ته دل تا کف دست ...


چه کسی میداند؛


باز شاید سفری در پیش است ...


و تمامی غزلهای جهان


کاروانی شده اند ...


ساربانش غم و صبر . . .



من دلم می خواهد

ساعتی غرق درونم باشم!!

عاری از عاطفه ها

تهی از موج و سراب

دورتر از رفقا…

خالی از هرچه فراق!!

من نه عاشق هستم ؛

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من دلم تنگ خودم گشته و بس…!



اگه میخواى یکــــــیو از دست بــدى...


فقط کــافـیـه دوســـــــــــتـش داشـته باشـى ....


هــــــــــــــــــمـیـن کـــــــــافـیـه .. .. .. !!!!!!!!


تو خودت را رنگ زدی..تا شیبه خاطرات این آدما ها باشی؟
.
.
شاید فراموش کردی....که این آدمها...رنگین کمان را با دروغ های خود رنگ میکنند!
.
.

.تو برای آنها...حتی معنی بی رنگی را هم نداری.!
.
.

کاش سیاه و سفید بودی!

.

.


تا باورشان میشد...تو شیبه دروغ های رنگیِ آنها نیستی!

.

.

شبیه حقیقتِ...خودت هستی!



چه ساده بودم که......


گمان می کردم به دورم می گردند....


انها که مرا دور می زدند..........



اگه یه روز احساس کردی دلت می خواد کسی رو از یاد ببری


چشماتوببند


ونبودنش رو احساس کن بعد اگر


چشمات خیس شد بدون که داری به دلت دروغ می گی.


وقتی یه بار از یه نفر ضربه می خوری درست مثل این می مونه که


با ماشین بهت زده و داغونت کرده ولی وقتی می بخشیش درست مثل


این می مونه که بهش فرصت دادی تا دنده عقب بگیره و دوباره از


روت رد بشه تا مطمئن بشه چیزی ازت نمونده . . .



این روزها خیلی چیزها می شکند...


یا ما بی تحمل شده ایم یا فشارهای خارجی زیاد شده...؟؟؟!!!



ساده لباس بپوش،


ساده راه برو،


اما در برخورد با دیگران ساده نباش


زیرا سادگی ات رانشانه میگیرند


برای درهم شکستن غرورت . . .



لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر می کنی ،


من همانی ام که حتی فکرش ...


را هم نمی توانی بکنی... .




کاش...

ڪاشـــــ فقط بوבـے

وقتـے بغض مـےڪرבم!


بغلم مـےڪرבـے و مـےگفتـے...


ببینمـــــ چشمـــــاتو


منـــــو نگاه کـטּ...


اگه گریـ ـہ کنـے قهـــــر مـےڪنم میرمـــــا!!

فراموشی

. . هنوز هم ، حوالی خواب های . . .

. . . شبانه ام پرسه میزنی . . .


. . . لعنتی . . .


. . . دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر . . .


. . . بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم . .

ادعا

اבعـــــای بے تـَـفــاوتـــے سخــت است!


آن هــم


نسبــت به کســے کــﮧ


زیبــــاتـــریــن حـــس בنیــــــــا را،


با او تجـــربـــﮧ کــرבے ….!