ترجیح مــےבهم همــﮧ را غریبــﮧ صـבا کنم.!
تا وقتــے از پشت خنجر میزننـב...
با خوבم بگویم...........
بـے خیال..!
از غریبــﮧ بیش از ایـטּ انتظارے نیست...
از کسی که به کار بد تو پاسخ نمیدهد بترس ...
او تورا می بخشد
اما ...
نمیگذارد خودت ، خودت را ببخشی ...
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم