نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد

دلتنگی


به سلامتی دلم ...
که برای کسی دل تنگ شده...
که حتی ...
روحش هم از این دلتنگیم ...
خبـــــــــــــر نداره....

فرقی نمیکند

بستن یا چیدن بال ها ...
هیچ چیز ، ذات پرواز را عوض نمی کند!
روح رها پرواز را تجربه کرده
پس چه فرقی می کند این بار کجا و چگونه ...

غم

غم زمانه ، کرده گرفتار مرا

در گوشه ی غم، فتاده بیمار مرا

بر من شده زندگانی از هجران تلخ

ای وای ، که دم زدن شده دشوار مرا



پرواز

خدایا



تو می دانی که درد من درد تنهایی نیست

از نامردی روزگار هم شکایتی ندارم وقتی که هر روز شاهد

نامردی بنده هایت هستم

خدایا . . .

تو می دانی دوست داشتن بنده هایت را با وزنه صداقت می سنجیدم

حال کفه ترازوی دلم از صداقت خالی ست من از این همه دروغ هم گله ای ندارم

خدایا . . .

درد من درد پرواز است

نمی خواهم مانند پرنده ای باشم که پایبند قفس زیبایش می شود

و پرواز را از یاد می برد ...

خدایا . . .

می خواهم همانطور که متولد شدم به سویت رها شوم

آری !

من به پرواز می اندیشم، نه به پرنده بودن

معنی

گــاهی وقتهــا آدمهــا ،
از یک جایی به بعــــــد ،
از یک روزی به بعـــــــد ،
از یکـــ (( نفــــــــــر )) به بعـــــد ،
دیگــــــــر هیچ چیز برایشان معنی ندارد ...

صدا کن مرا

صــــدا کن مـــرا ،

صــــدای تـــو خـــوبســـتــ

صــدای تـــو سبــزینـــه ی آن گـــیاه عجیـــبی اســتــ

کـــه در انتـــهای صمـــیمــیت حـــزن مـی رویــد ...

عاشقت خاهم ماند

 

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی ...

 

دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم ...

 

درد دل خواهم گفت بی هیچ کلامی ...

 

گوش خواهم داد بی هیچ سخنی ...

 

در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی ...

 

در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حرارتی !!!

 

این گونه شاید احساساتم نمیرد...

چشمان تو



باچشمان تو ...

مرا

به الماس ستارگان نیازی نیست

باآسمان

بگو ...


بهانه

قصه ای ٬

افسانه ای ٬

دروغی تازه بگو ...

فرقی نمی کند فقط ...

دل بهانه ی صدایت را کرده ...