نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد

تو می دانی

تــــو میدانی

از مرگ نمیترسم ؛


فقط ...


حیف است هزار سال بخوابم


و


خواب تو را نبینم !!



شاعـــــر : عباس معروفی

کاش


کاش دستانم آنقدر بزرگ بود

که

می توانستم چرخ و فلک دنیا را به کام تو بچرخانم.... .

صبر باید

صبر باید ... !

ورنه اینجا، میوه ی شیرین عشق


قسمت فرهاد اگر باشد


به پرویزش دهند


مستِ تقوا


عاشقی باشد که در بزمِ شهود


ساغرش در دست بگذارند و ...


پرهیزش دهند


آغوش تو

آغوشت سرزمین مقدس من است

بی‌تو


معبدی ویرانم... 
.

بی تو

این روزهاحس زیبای نوشتن درمن نیست...

نمی دانم چرا قافیه های شعرم درست چیده نمی شوند...


شاید از حس دوری تو...


شاید از کهنه شدن خاطرات روزهای عاشقی...


با این همه من هم منتظر آمدن بهارم...


تا شاید درنو؛شدن


سال وخانه تکانی غبارازخاطرات روزهای بی تو گرفته شود... .

هفت سین همیشگی

مـــَن تـــمـام عـمــرم را کــنارِ هــفـت ســـین نــشســتــه ام. . .

امــا عـــید نـدیــدم


ســین اول: سکـــوت


سیــــن دوم :ســایـه ی تنهــاییــم


سیــن سـوم : ساعــت بی حرکــت مـانــده بــه دیــوار اُتــاق


ســیـن چــهـارم : ســردیِ دسـتانـم


سـیــن پـنجـم: ســر درد هایِ تـکراری که مــُزمـِن شده اسـت


ســیــن شـشـم: سـرخیِ چشــمــانِ همیشــه بــی خــوابــم


سـیـن هفــتم:ســَجده هایِ هــر شـبم رو بــه خــدا


و قــرمــزیِ چشــمــانــم همــان مـاهـــی ِسـُرخـیسـت کــه زنـدگی میبخشـد بــه این


سـفــره ی غــم زدهـــ . . . !


دیدی

دیدی که سخــــت نیســـــت

تنها بدون مــــــــــن ؟!


دیدی صبح می شود


شب ها بدون مـــــــــن !


این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…


فرقی نمی کند


با مــــــن …بدون مــــــن…


دیــــــروز گر چه ســـــــخت


امروزم هم گذشت …!


طوری نمی شود


فردا بدون مــــــن !

کاش


کـاش مـیـدانـسـتـی

آن کس که در تو امید به زندگـی را پرورش میداد ،


خودش محتاج قطره ای از باران مـحـبـت بود... .

کودکی

دلم تنگ شده برای روزهای کودکیم


که


بهانه گریه ام داشتن یک عروسک بود نه یک ادم... .

ادعا

برای هرکسی که

ادعای عاشقی میکند در را باز نکن


خیلی ها مثل بچه ها


در را میزنند و فرار می کنند ... .