خسته ام خسته ی کمی خواب
کمی خوابِ آرام کاش مثل یک حلزون
به لحظهای قبل بخزم مچاله شوم
در صدفی که مرا از دنیا
مرا از شما جدا میکند
و بخوابم و فراموش کنم
هر چه بر من گذشته، هر که از من گذشته
کاش به اندازه ی تمام عمرم بخوابم
کاش وقت بیداری مثل جنینی باشم
مچاله بی خاطره از دنیا
بی خاطره از شما
کودکی باشم که می خندد
کودکی که هنوز از هیچ چیززندگی نمی ترسد
آه چه آرزویِ ناچیزی ست
تولدی دوباره برایِ آدمی خسته
نیکی فیروز کوهی
تو رگ شوخی ات با دیگران گُل می کند
و من رگ غیرتم باد !
عجب
نمی دانستم رگها هم قدرت انتخاب دارند . . . !
عشق و احساس شدید دوست داشتن، معانی زیادی را در بر دارد.
اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است
که
با حس صلحدوستی و انسانیت در تطابق است.
عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است.
در واقع عشق را میتوان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف انسانی دانست
که فرد آنرا در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم میکند.