نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد

زندگی

زیر گنبد کبود جز من وخدا

کسی نبود


روزگار


رو به راه بود


با وجود این مثل اینکه چیزی اشتباه بود


زیر گنبد کبود


بازی خدا


نیمه کاره مانده بود


واژه ای نبود و هیچ کس شعری از خدا نخوانده بود


تا که او مرا برای بازی خودش


انتخاب کرد


توی گوش من یواش گفت:


"تو دعای کوچک منی"


بعد هم مرا مستجاب کرد


پرده ها کنار رفت


خود به خود


با شروع بازی خدا


عشق افتتاح شد


سال هاست


اسم بازی من وخدا


زندگیست


هیچ چیز


مثل بازی قشنگ ما


عجیب نیست


بازی یی که ساده است و سخت


مثل بازی بهار با درخت


با خدا طرف شدن


کار مشکلی است


زندگی


بازی خدا و یک عروسک گلی است...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد