نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
نــــسیــــم بـــهــار

نــــسیــــم بـــهــار

اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد

عاشقی

عاشقی از آن کارهاییست که به من نمیآد!


از آن نقش‌ هاییست که نمی‌تونم بروم در قالبش


نمی‌تونم خوب درش بیارم…


نمی‌توانم تحملش کنم.


تازه فهمیدم برای زنده ماندن


لازم نیست


نگات


نفست


دلت


به کسی بند باشد.


تازه فهمیدم تقدیر بعضی دست ها خالیست،


تقدیر بعضی اسمها تنهایی


تازه فهمیدم به این زندگی عادت کردم


این‌که بهانه نباشم برای کسی


این که بهانه نباشد برایم کسی


این‌که می‌شود تنهایی قدم زد


تنهایی آواز خواند تنهایی رقصید


اینکه “من” هم برای خودش کسیست حتی بدون “تو”


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد