هیـ فلانـــی . . . . .
چقَدر بـــی قَرآر بودی که زودتر بروی
از دلی که روزی بی اجآزه وآرد آن شدی
مَن سوگوآره نَبودَنَت نیستم
مَن . . .
شَرمسآره این هَمه تَحَملَم !!!!
خیــــلـــے تنــــد رفــــت!
کـــــودکـــــــے هــــایــم
بـــا آن دوچــرخـــــه قـ ــراضــــه اش
کــــاش همیـــــشـ ـه
پـنچـــــر مـــے مــــاند دوچـــرخـــه ام.....
نگرانم !
برای روزهایی که می آیند تا از تو تاوان بگیرند و تو را مجازات کنند !
نگرانم !
برای پشیمانی ات ،
زمانی که هیچ سودی ندارد !
نگرانم !
... برای عذاب وجدانت ،
که تو را به دار می کشد و می کُشد !
روزگاری رنج تو رنجم بود
اما روزها خواهند گذشت ...
و تو ..
آری تو
آنچه را به من بخشیدی
ز دست دیگری باز پس خواهی گرفت !
و آنچه که من به تو بخشیدم ، هیچگاه نخواهی یافت !
آدمـــــها... مثـــل مـــوبـــایل ها low battery نــــدارند
اکثــــرا بـــدون اخـــطار قبلـــی...
خـــــیلی نــــــاگـــــهــانی ... تـــمـــام میـــشـــونـــــد ....!!!
وقتی تو نیستی ...
شادی کلام نامفهومی ست..
و " دوستت میدارم " رازی ست
که در میان حنجره ام دق میکند
و من چگونه بی تو نگیرد دلم ؟
اینجا که ساعت وآیینه و هوا ... به تو معتادند ...
به تو می اندیشم
به تو و تندی طوفان نگاهت بر من
به خود و عشق عمیقت در تن
به تو و خاطره ها…
که چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم…!!!
نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...