این جا هیچ خبری نیست
جز دلتنگی و بی قراری
بی تو، ثانیه ها، دقایق، ساعت ها و روزها را تک تک می شمرم
می خواهم در همه آنها نبودنت را حس کنم و بسوزم
می خواهم در این شامگاه غربت فریاد کنم
اما می بینم نجوای فراق از فریاد آن سوزاننده تر است
و بیشتر شعله ور می کند
پس تک تک لحظه ها را
می گریم
می سوزم
می شکنم
و تو را نجوا می کنم
و دوباره روز فراق دیگری را به انتظار می نشینم