اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
اینجا زمین است حوا بودن تاوان سنگینی دارد
یادت هست؟
یادت هست من گفته بودم گنجشک!
تو گفته بودی عقاب!؟
یادت هست به سادگی پر زدن یک گنجشک در هوای تو آمدم و رفتم؟؟
و
تو به سنگینی پرواز یک عقاب همیشه از بالا به من نگاه کردی؟
یادت هست به تو گفته بودم گنجشک ها عاشقند؟
قصه ی شیشه و پنجره و اتاق و گنجشک را یادت هست؟
یادت هست آرزوی آسمان را؟
تو اما نگاهت به قله ها بود و در قله ها در پرواز بودی در میان کوه ها، آن بالاها !
ولی من همین پائین ، در آسمان همین کوچه ، بر بام همان خانه ! ، خیلی نزدیک، خیلی ساده !!
یادت هست سادگی دلبستگی ام را؟
یادت هست باورت نشد؟
یادت هست؟؟
تو که رفتی! ولی من یک حسرت به دلم ماند:
"کاش فهمیده بودم گنجشک نمی تواند عشق عقاب باشد! گنجشک فقط شکار ناچیز عقاب است. همین!"