خیلی ها مترسک رو دوست ندارن چون پرنده ها رو می ترسونه.
ولی من دوستش دارم چون تنهایی رو درک میکنه...
باخود گفتم :
" قصۀ دلتنگی ِ خود را باکه بگویم ؟! " ......
دل با گلایه گفت :
" بی انصاف !...
من کجا تنگم ؟!...
بهتـــــــــان چرا ؟...
سالهاست جور ِ ترا میکشم....
سنگ صبور توام.....
بیگانگی چرا ؟!....
قصۀ دلتنگی ات را ....
بامن بگو............
گوش میکنم ."
دل خود را
اینچنین دریادل نمیدانستم.........
از دل ِ دریایی ِ خود شرمسارم
قصۀ دلتنگی من
شاید همین بود
که دلی پیدا کنم
در نقاشی هایم تنهایی ام را پنهان می کنم،
در دلم دلتنگی ام را،...
در سکوتم حرفهای نگفته ام را،
در لبخندم غصه هایم را،
دل من چه خردسال است،
ساده مینگرد ...
ساده می خندد ...
ساده می پوشد ...
دل من،
از تبار دیوارهای کاهگلی است.
ساده می افتد...
ساده می شکند....
ساده می میرد....
هیـ فلانـــی . . . . .
چقَدر بـــی قَرآر بودی که زودتر بروی
از دلی که روزی بی اجآزه وآرد آن شدی
مَن سوگوآره نَبودَنَت نیستم
مَن . . .
شَرمسآره این هَمه تَحَملَم !!!!
خیــــلـــے تنــــد رفــــت!
کـــــودکـــــــے هــــایــم
بـــا آن دوچــرخـــــه قـ ــراضــــه اش
کــــاش همیـــــشـ ـه
پـنچـــــر مـــے مــــاند دوچـــرخـــه ام.....