روزی عاشق ترین بودم روزی همه درمقابل مهربونی هام کم میاوردن رومانتیک ودرون گرابودم وکمک میکردم به دیگران شادولبخندی همیشگی بروی لب اما...من بازیچه شدم بازیچه رفیقی که توسختی هام کنارکشیدومدتهاباهام بازی کردوزجرم داد...واین اواخرفقط بامن نبود!نفهمیدبادنیام چه کرد!کاخ اعتمادواعتقادم روویران کردومن تنها موندم من باخاطراتش باتلخی خیانتش من موندم عشق لبریزی که خشکید!حیف عمری که هدرکردم حیف اون همه محبت... نفرین به تو...دیگه به کی میشه اعتمادکردبعدتوکه سرت قسم میخوردم نمک خوردی نمکدون شکستی...