ســــــــــــــــــکوت و صــــــــبوری ام را
به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار ،
دلــــــــــــم به چیزهایی پای بند است
که تـــــــــــــ♥ــــــــــــو یادت نمی آید..
تنها ایستاده ام
تنها ایستاده ام و خاموش
به تو می نگرم ، به تو
ای که از قلب من بزرگتری .
هیچ کس با من نیست
حتی قلبم که زمانی همسفرم بود ؛
من هستم و من .
تنها ایستاده ام
تنها ایستاده ام و مبهوت
می نگرم رد پای لحظه های عبث را .
هیچ چیز در من نیست :
نه گذشته ی لبریز از شوم
نه آینده ی سرشار از نامفهوم
و اما حال ... چیزی نیست تا که بگویم هست .
تنها ایستاده ام
به تو می نگرم ، به تو
ای که در آفتاب غرورم آب شدی .
تنها ایستاده ام
هیچ چیز در من نیست
هیچ کس با من نیست
به تو می نگرم ، به تو
ای که از سایه ام بلندتری .
و اینک من !
از تو ، از اندوه تو تنهاترم
فقط میخوابم که بیدار نباشم...
تا نبینم؛ نشنوم؛ حس نکنم...
بی مهری ها را ؛ دورویی هارا ؛
سردی ها را ؛
بی عاطفه گیها را... .